معنی فارسی syntonically
B2به لحاظ سینتونیک، به صورت همپیوند و هماهنگ، در مورد اتفاقات یا نشانههای که همدیگر را تقویت میکنند.
In a manner that reflects or emphasizes harmony and relationship.
- ADVERB
example
معنی(example):
گزارشها بهطور سینتونیکی برای یافتن همبستگیها تحلیل شدند.
مثال:
The reports were syntonically analyzed to find correlations.
معنی(example):
موسیقی بهطور سینتونیکی تنظیم شده بود تا احساسات خاصی را برانگیزد.
مثال:
The music was syntonically arranged to evoke certain emotions.
معنی فارسی کلمه syntonically
:
به لحاظ سینتونیک، به صورت همپیوند و هماهنگ، در مورد اتفاقات یا نشانههای که همدیگر را تقویت میکنند.