معنی فارسی syntony
B1سینتونی به هماهنگی و تنظیم صداها و سازهای موسیقی در یک مجموعه اشاره دارد.
The adjustment of tuning between musical instruments to achieve harmony.
- NOUN
example
معنی(example):
سینتونی به تنظیم سازهای موسیقی مرتبط اشاره دارد.
مثال:
Syntony refers to the tuning of related musical instruments.
معنی(example):
دستیابی به سینتونی در یک ارکستر برای هارمونی ضروری است.
مثال:
Achieving syntony in an orchestra is essential for harmony.
معنی فارسی کلمه syntony
:
سینتونی به هماهنگی و تنظیم صداها و سازهای موسیقی در یک مجموعه اشاره دارد.