معنی فارسی systematiser
B2سیستماتیک شناس، فردی که اطلاعات و فرایندها را به صورت سیستماتیک سازماندهی میکند.
A person who organizes data or processes in a systematic manner.
- NOUN
example
معنی(example):
سیستماتیک شناس یک رویکرد خوب ساختار یافته برای تحلیل ارائه داد.
مثال:
The systematiser presented a well-structured approach to the analysis.
معنی(example):
به عنوان یک سیستماتیک شناس، او اطمینان حاصل کرد که همه متغیرها در نظر گرفته شدهاند.
مثال:
As a systematiser, she ensured all variables were accounted for.
معنی فارسی کلمه systematiser
:
سیستماتیک شناس، فردی که اطلاعات و فرایندها را به صورت سیستماتیک سازماندهی میکند.