معنی فارسی systematisation

B2

سیستماتیک کردن، فرایند دسته بندی و سازماندهی اطلاعات یا فعالیت‌ها به شیوه‌ای منظم.

The process of organizing or arranging according to a system.

example
معنی(example):

سیستماتیک کردن داده‌ها در هر پروژه تحقیقاتی حیاتی است.

مثال:

The systematisation of data is crucial in any research project.

معنی(example):

سیستماتیک کردن کمک می‌کند تا روش‌های یکسان به کار برده شوند.

مثال:

Systematisation helps to ensure consistent methodologies are applied.

معنی فارسی کلمه systematisation

: معنی systematisation به فارسی

سیستماتیک کردن، فرایند دسته بندی و سازماندهی اطلاعات یا فعالیت‌ها به شیوه‌ای منظم.