معنی فارسی taily
B1به توصیف یا ویژگیای اشاره میکند که مرتبط با دمی باشد.
Describing or relating to a tail or resembling a tail.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سگ وقتی خوشحال است حالت دمی دارد.
مثال:
The dog has a taily expression when it's happy.
معنی(example):
او وقتی دوستیاش را دید، لبخند دمی زد.
مثال:
He gave a taily smile when he saw his friend.
معنی فارسی کلمه taily
:
به توصیف یا ویژگیای اشاره میکند که مرتبط با دمی باشد.