معنی فارسی take from
B1برخاستن یا برداشتن چیزی از جایی، به معنای گرفتن یا خارج کردن چیزی.
To remove something from a particular place.
- VERB
example
معنی(example):
او کتاب را از قفسه برداشت.
مثال:
She took the book from the shelf.
معنی(example):
او قبل از رفتن یادداشتها را از روی میز برداشت.
مثال:
He took the notes from the table before leaving.
معنی فارسی کلمه take from
:
برخاستن یا برداشتن چیزی از جایی، به معنای گرفتن یا خارج کردن چیزی.