معنی فارسی take one's place

B1

به معنای قرار گرفتن یا جانشین شدن شخص دیگر در یک موقعیت یا نقش است.

To assume the role or position of someone else.

example
معنی(example):

پس از اینکه او جلسه را ترک کرد، او مجبور شد جای او را بگیرد.

مثال:

After he left the meeting, she had to take his place.

معنی(example):

همیشه آسان نیست که جای شخص دیگری را در شغف بگیری.

مثال:

It’s not always easy to take someone else's place in a job.

معنی فارسی کلمه take one's place

:

به معنای قرار گرفتن یا جانشین شدن شخص دیگر در یک موقعیت یا نقش است.