معنی فارسی talliated

B1

تعلق یافتن به نوعی از گیاهان که دارای ویژگی‌های رشد خاصی هستند.

Referring to species that exhibit specific growth characteristics.

example
معنی(example):

گونه‌های تالیاته به خاطر سازگاری منحصر به فردشان با محیط مورد مطالعه قرار گرفتند.

مثال:

The talliated species were studied for their unique adaptation to the environment.

معنی(example):

محققان دریافتند که گیاهان تالیاته نرخ بقا بهتری دارند.

مثال:

Researchers found that the talliated plants had better survival rates.

معنی فارسی کلمه talliated

: معنی talliated به فارسی

تعلق یافتن به نوعی از گیاهان که دارای ویژگی‌های رشد خاصی هستند.