معنی فارسی talmas

B1

تالماس، جمع تالما که به پوشش‌های مشابه اطلاق می‌شود.

Plural of talma, referring to multiple cloaks or shawls.

example
معنی(example):

او تالماس‌هایی برای همه در رویداد سفارش داد.

مثال:

He ordered talmas for everyone at the event.

معنی(example):

تالماس‌ها به زیبایی طراحی شده و پر جنب و جوش بودند.

مثال:

The talmas were beautifully designed and vibrant.

معنی فارسی کلمه talmas

: معنی talmas به فارسی

تالماس، جمع تالما که به پوشش‌های مشابه اطلاق می‌شود.