معنی فارسی tambourer

B1

شخصی که طبل یا پارچه برآمده می‌سازد.

A person who makes or plays the tambour; often reflects craftsmanship.

example
معنی(example):

تنبورزن به طور ماهرانه طبل را ساخت.

مثال:

The tambourer skillfully crafted the drum.

معنی(example):

به عنوان یک تنبورزن، او با مواد مختلف کار کرد.

مثال:

As a tambourer, he worked with various materials.

معنی فارسی کلمه tambourer

: معنی tambourer به فارسی

شخصی که طبل یا پارچه برآمده می‌سازد.