معنی فارسی tangliest

B2

به معنی پیچیده یا به هم تابیده و در مورد اشیاء یا موجودات به کار می‌رود.

The most tangled or complex in arrangement.

example
معنی(example):

او در مهمانی زیباترین لباس را پوشیده بود که توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She wore the tangliest dress to the party, attracting everyone's attention.

معنی(example):

شاخه‌های به‌هم‌پیوسته به سختی قابل عبور بودند.

مثال:

The tangliest branches were difficult to navigate through.

معنی فارسی کلمه tangliest

: معنی tangliest به فارسی

به معنی پیچیده یا به هم تابیده و در مورد اشیاء یا موجودات به کار می‌رود.