معنی فارسی tannish

B1

رنگی که به رنگ تانین شباهت دارد و معمولاً در طبیعت دیده می‌شود.

Having a color or hue that resembles tannin; often used to describe natural colors.

example
معنی(example):

تغییر رنگ به عنوان رنگی شبیه تانین توصیف شد.

مثال:

The discoloration was described as tannish.

معنی(example):

برخی از برگ‌ها دارای تن رنگی شبیه تانین هستند.

مثال:

Some leaves have a tannish hue.

معنی فارسی کلمه tannish

: معنی tannish به فارسی

رنگی که به رنگ تانین شباهت دارد و معمولاً در طبیعت دیده می‌شود.