معنی فارسی tarble
B1تاربل، به معنای یک شیء یا ابزار مربوط به فعالیتهای خاص است که ممکن است در طبیعت یافت شود.
Tarble, referring to an object or tool related to specific activities that might be found in nature.
- OTHER
example
معنی(example):
او در حیاط در هنگام حفاری یک تاربل پیدا کرد.
مثال:
He found a tarble in the yard while digging.
معنی(example):
تاربل رویش را گل گرفته بود و نیاز به تمیز کردن داشت.
مثال:
The tarble was covered in mud and needed cleaning.
معنی فارسی کلمه tarble
:
تاربل، به معنای یک شیء یا ابزار مربوط به فعالیتهای خاص است که ممکن است در طبیعت یافت شود.