معنی فارسی tartarated
B1تارتار شده، به فرایندی اشاره دارد که در آن یک ماده به منظور بهبود خاصیتهای آن تحت تأثیر قرار میگیرد.
Processed in a way to enhance the properties or effectiveness of a substance.
- OTHER
example
معنی(example):
محلول دارویی برای افزایش تأثيرش تارتار شده بود.
مثال:
The medicated solution was tartarated to enhance its effectiveness.
معنی(example):
دانشمند در گزارش خود نمونههای تارتار شده را ذکر کرد.
مثال:
The scientist noted the tartarated samples in his report.
معنی فارسی کلمه tartarated
:
تارتار شده، به فرایندی اشاره دارد که در آن یک ماده به منظور بهبود خاصیتهای آن تحت تأثیر قرار میگیرد.