معنی فارسی tasteable
B2قابل چشیدن، این اصطلاح به عناصری اشاره دارد که شناسایی و امتحان طعم آنها ممکن است.
Capable of being tasted; typically refers to food or drink.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این طعم جدید در این رویداد قابل چشیدن است.
مثال:
This new flavor is tasteable at the event.
معنی(example):
در نمایشگاه، بسیاری از خوراکیهای قابل چشیدن ارائه شد.
مثال:
Many tasteable treats were offered at the fair.
معنی فارسی کلمه tasteable
:
قابل چشیدن، این اصطلاح به عناصری اشاره دارد که شناسایی و امتحان طعم آنها ممکن است.