معنی فارسی tattle-taling
B1عملی که در آن فردی در حال گزارش دادن به مقامات درباره خطاهای دیگران است.
The act of telling on someone, particularly in a petty or childish manner.
- VERB
example
معنی(example):
گزارشگری میتواند باعث تنش میان کودکان شود.
مثال:
Tattle-taling can cause friction among children.
معنی(example):
به او گفتم که از گزارشگری دست بردارد و مشکل را بهطور مستقیم حل کند.
مثال:
I told him to stop tattle-taling and solve the problem directly.
معنی فارسی کلمه tattle-taling
:
عملی که در آن فردی در حال گزارش دادن به مقامات درباره خطاهای دیگران است.