معنی فارسی tattletaling

B2

به عنوان یک کودک، کسی که به بزرگ‌ترها یا مقامات می‌گوید چه کسی چه کار اشتباهی کرده است.

The act of informing on someone, typically a child informing an adult about another child’s misbehavior.

verb
معنی(verb):

To act as a tattletale; to tell on; to give away, reveal, or expose.

example
معنی(example):

گزارش‌گری بر دوستانت می‌تواند به بی‌اعتمادی منجر شود.

مثال:

Tattletaling on your friends can lead to mistrust.

معنی(example):

زمانی که فهمیدم این کار به کسی کمکی نمی‌کند، از گزارش‌گری منصرف شدم.

مثال:

I stopped tattletaling when I realized it wasn't helping anyone.

معنی فارسی کلمه tattletaling

: معنی tattletaling به فارسی

به عنوان یک کودک، کسی که به بزرگ‌ترها یا مقامات می‌گوید چه کسی چه کار اشتباهی کرده است.