معنی فارسی tauted

B1

تعارف کردن به کسی یا چیزی؛ به تمجید و ستایش کسی پرداخته می‌شود.

To praise or boast about someone or something.

example
معنی(example):

سگ به عنوان بهترین در مسابقه معرفی شد.

مثال:

The dog was tauted as the best in the competition.

معنی(example):

ورزشکار به خاطر سرعت فوق‌العاده‌اش معرفی شد.

مثال:

The athlete was tauted for his incredible speed.

معنی فارسی کلمه tauted

: معنی tauted به فارسی

تعارف کردن به کسی یا چیزی؛ به تمجید و ستایش کسی پرداخته می‌شود.