معنی فارسی tautened

B1

حالتی که در آن چیزی به صورت محکم و کشیده درآمده است.

In a state where something has been pulled tight or made firm.

example
معنی(example):

طناب کشیده شده در طوفان قوی باقی ماند.

مثال:

The tautened rope held strong during the storm.

معنی(example):

بعد از تغییرات، ماده کشیده شد و آمادهٔ استفاده بود.

مثال:

After the adjustments, the material was tautened and ready for use.

معنی فارسی کلمه tautened

: معنی tautened به فارسی

حالتی که در آن چیزی به صورت محکم و کشیده درآمده است.