معنی فارسی tawdrily
B1به طرز بیکیفیت یا شلختهای؛ در حالت یا شیوهای که فاقد ظرافت است.
In a cheap or gaudy manner; lacking refinement.
- ADVERB
example
معنی(example):
این فیلم به طرز شلختهای ساخته شده بود و نتوانست تماشاگران را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
The movie was tawdrily made and failed to impress the audience.
معنی(example):
او به طریقی شلخته سخن گفت و با حرکات اغراقآمیز خود دوستانش را خسته کرد.
مثال:
He spoke tawdrily, using exaggerated gestures that annoyed his friends.
معنی فارسی کلمه tawdrily
:
به طرز بیکیفیت یا شلختهای؛ در حالت یا شیوهای که فاقد ظرافت است.