معنی فارسی teeny
B1 /ˈtiːni/بسیار کوچک، نوعی اصطلاح محاورهای.
Very small; tiny.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Very small; tiny.
example
معنی(example):
او یک گربه کوچک دارد که در کیفش جا میشود.
مثال:
She has a teeny cat that fits in her bag.
معنی(example):
فقط یک مقدار بسیار کم شکر کافی است.
مثال:
Just a teeny bit of sugar will do.
معنی فارسی کلمه teeny
:
بسیار کوچک، نوعی اصطلاح محاورهای.