معنی فارسی teethily
B1با دندانداری، به شکل قابل رویت از دندانها، معمولاً در حالات خوشحالی یا تهدید.
In a manner that prominently displays teeth.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لبخند دنداندار به دوربین نگاه کرد.
مثال:
He smiled teethily at the camera.
معنی(example):
سگ به طور دنداندارانهای وقتی غریبه را دید پارس کرد.
مثال:
The dog barked teethily when it saw the intruder.
معنی فارسی کلمه teethily
:
با دندانداری، به شکل قابل رویت از دندانها، معمولاً در حالات خوشحالی یا تهدید.