معنی فارسی tell tales

B2

داستان‌ها یا افسانه‌هایی که معمولاً تخیلی هستند و برای سرگرمی بیان می‌شوند.

Stories, often imaginative or exaggerated, told for entertainment.

verb
معنی(verb):

To lie, to be making false claims.

مثال:

Don't listen to him; he's telling tales.

example
معنی(example):

او عاشق گفتن داستان‌هایی درباره ماجراجویی‌هایش است.

مثال:

He loves to tell tales about his adventures.

معنی(example):

مادربزرگ دوست دارد داستان‌هایی به نوه‌هایش بگوید.

مثال:

The grandmother likes to tell tales to her grandchildren.

معنی فارسی کلمه tell tales

: معنی tell tales به فارسی

داستان‌ها یا افسانه‌هایی که معمولاً تخیلی هستند و برای سرگرمی بیان می‌شوند.