معنی فارسی tempesting

B1

در حالتی که طوفان به وقوع می‌پیوندد، به معنای رفتار یا حالاتی که در حال تنش و ناآرامی هستند.

Engaging in or characterized by tumult or turmoil; becoming storm-like.

example
معنی(example):

آن‌ها متوجه شدند که آسمان به سمت طوفان می‌رود وقتی شب نزدیک شد.

مثال:

They noticed the sky tempesting as night approached.

معنی(example):

بحث در شام خانوادگی به شدت طوفانی شد.

مثال:

The argument was tempesting at the family dinner.

معنی فارسی کلمه tempesting

: معنی tempesting به فارسی

در حالتی که طوفان به وقوع می‌پیوندد، به معنای رفتار یا حالاتی که در حال تنش و ناآرامی هستند.