معنی فارسی tempore
B1در لغتنامه، به معنی موقتی و بر اساس زمان تعریف میشود.
Temporary or relating to time.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او اغلب به صورت موقتی کار میکند و برنامهاش را بر اساس نیاز تغییر میدهد.
مثال:
She often works tempore, adjusting her schedule as needed.
معنی(example):
این پروژه به صورت موقتی در پاسخ به نیازهای فوری انجام شد.
مثال:
The project was performed tempore in response to immediate needs.
معنی فارسی کلمه tempore
:
در لغتنامه، به معنی موقتی و بر اساس زمان تعریف میشود.