معنی فارسی temporisingly
B1به طور موقتی و با دقت در کلمات به گونهای که زمان بیشتری برای فکر کردن داده شود.
In a manner that delays or postpones decisions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور موقتی صحبت کرد و کلماتش را با احتیاط انتخاب کرد.
مثال:
He spoke temporisingly, choosing his words carefully.
معنی(example):
گوینده به صورت موقتی پاسخ داد تا از درگیری جلوگیری کند.
مثال:
The speaker answered temporisingly to avoid confrontation.
معنی فارسی کلمه temporisingly
:
به طور موقتی و با دقت در کلمات به گونهای که زمان بیشتری برای فکر کردن داده شود.