معنی فارسی tentless
B1بدون چادر، فقدان یک چادر یا سرپناه.
Lacking a tent; without a shelter.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کمپکنندگان بدون چادر بودند و مجبور شدند پناهگاهی پیدا کنند.
مثال:
The campers were tentless and had to find shelter.
معنی(example):
بدون چادر بودن شب را برای آنها دشوار کرد.
مثال:
Being tentless made the night difficult for them.
معنی فارسی کلمه tentless
:
بدون چادر، فقدان یک چادر یا سرپناه.