معنی فارسی terass
B1تراس، یک بستر یا سکو باز که معمولاً به عنوان محلی برای نشستن در فضای باز استفاده میشود.
An open area connected to a building, typically used for dining or relaxation outdoors.
- NOUN
example
معنی(example):
تراس چشماندازی به باغ دارد.
مثال:
The terass overlooks the garden.
معنی(example):
آنها یک تراس در پشت خانهشان ساختهاند.
مثال:
They built a terass at the back of their house.
معنی فارسی کلمه terass
:
تراس، یک بستر یا سکو باز که معمولاً به عنوان محلی برای نشستن در فضای باز استفاده میشود.