معنی فارسی termatic

B1

مربوط به تم‌ها یا موضوعات، به ویژه در زمینه‌های هنری و ادبی.

Relating to themes or subject matter, especially in artistic or literary contexts.

example
معنی(example):

نوشته‌های او تمرکز بسیار تماتیکی دارد و به عمق موضوعات می‌پردازد.

مثال:

Her writing has a very termatic focus, exploring themes deeply.

معنی(example):

رویکرد تماتیکی امکان درک جامع‌تری از مسائل را فراهم می‌کند.

مثال:

The termatic approach allows for a comprehensive understanding of the issues.

معنی فارسی کلمه termatic

: معنی termatic به فارسی

مربوط به تم‌ها یا موضوعات، به ویژه در زمینه‌های هنری و ادبی.