معنی فارسی terman

B1

مربوط به ترمن، به ویژه در متون علمی و پژوهشی.

Relating to or characteristic of the terman, especially in scientific or scholarly writings.

example
معنی(example):

مطالعات ترمن نشان‌دهنده روندهای جالبی در طی سال‌ها است.

مثال:

Termean studies have shown interesting trends over the years.

معنی(example):

این ترمن یک کمک ارزنده به حوزه زبان‌شناسی بود.

مثال:

The terman was a valuable contribution to the field of linguistics.

معنی فارسی کلمه terman

: معنی terman به فارسی

مربوط به ترمن، به ویژه در متون علمی و پژوهشی.