معنی فارسی testificatory
B2مربوط به یا شرحدهنده شهادت یا ارائه شواهد.
Relating to or serving as testimony.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرایندهای شهادتدهی میتوانند پیچیده و طولانی باشند.
مثال:
The testificatory processes can be complex and lengthy.
معنی(example):
ما در طول کارگاه روشهای مختلف شهادتدهی را مطالعه کردیم.
مثال:
We studied various testificatory methods during the workshop.
معنی فارسی کلمه testificatory
:
مربوط به یا شرحدهنده شهادت یا ارائه شواهد.