معنی فارسی testingly

B2

به روشی که آزمون، ارزیابی، یا چالش را به تصویر بکشد.

In a manner that tests or challenges someone's abilities or responses.

example
معنی(example):

او با نگاهی آزمایش‌کننده به او نگاه کرد و منتظر یک توضیح بود.

مثال:

She looked at him testingly, waiting for an explanation.

معنی(example):

او با نگاهی آزمایش‌کننده به او لبخند زد و او را به سکوت دعوت کرد.

مثال:

He smiled at her testingly, challenging her to keep quiet.

معنی فارسی کلمه testingly

: معنی testingly به فارسی

به روشی که آزمون، ارزیابی، یا چالش را به تصویر بکشد.