معنی فارسی thacked
B1همان معنی و کاربرد را دارد اما در زمان گذشته.
Past tense of thack; to have forcefully closed or hit something.
- VERB
example
معنی(example):
او جعبه را آنقدر زد تا شکست.
مثال:
He thacked the box until it fell apart.
معنی(example):
در قدیم در را چندین بار زدند تا بشکند.
مثال:
The old door was thacked several times before it broke.
معنی فارسی کلمه thacked
:
همان معنی و کاربرد را دارد اما در زمان گذشته.