معنی فارسی the rot

B1

فاسد شدن، اشاره به مرحله‌ای از تجزیه یا خرابی.

The state of decay or decomposition.

example
معنی(example):

فاسد شدن به سرعت پس از شروع باران آغاز شد.

مثال:

The rot set in quickly after the rain started.

معنی(example):

ما باید فاسد شدگی را در ساختمان قدیمی پاک کنیم.

مثال:

We need to clear out the rot in the old building.

معنی فارسی کلمه the rot

: معنی the rot به فارسی

فاسد شدن، اشاره به مرحله‌ای از تجزیه یا خرابی.