معنی فارسی themsel

B1

فردی که به خود واقعی‌اش وفادار است.

One who is true to oneself.

example
معنی(example):

آنها می‌توانند به راحتی خود را در گروه بیان کنند.

مثال:

They can express themselves freely in the group.

معنی(example):

صادق بودن با خود برای هویت فردی مهم است.

مثال:

Being true to themsel is important for self-identity.

معنی فارسی کلمه themsel

: معنی themsel به فارسی

فردی که به خود واقعی‌اش وفادار است.