معنی فارسی thermomagnetically
B1به شیوهای که به تأثیر دما بر خواص مغناطیسی اشاره دارد.
In a manner related to the thermomagnetic effect.
- ADVERB
example
معنی(example):
این ماده زمانی که گرم میشود به طور ترمو مغناطیسی واکنش نشان میدهد.
مثال:
The material reacts thermomagnetically when heated.
معنی(example):
زمانی که دما تغییر میکند، ذرات به طور ترمو مغناطیسی همراستا میشوند.
مثال:
When the temperature changes, the particles align thermomagnetically.
معنی فارسی کلمه thermomagnetically
:
به شیوهای که به تأثیر دما بر خواص مغناطیسی اشاره دارد.