معنی فارسی thighed

B1

شکل گذشته فعل بخیه زدن به ناحیه پا، معمولاً به تنظیم طول لباس‌های پایینی اشاره دارد.

Past tense form of 'thigh'; to have stitched or altered a garment's lower section.

example
معنی(example):

او شلوار را بخیه زد تا طول آن را تنظیم کند.

مثال:

He thighed the pants to adjust their length.

معنی(example):

او قبل از پوشیدن، دامن را بخیه زده بود.

مثال:

She had thighed the skirt before she wore it.

معنی فارسی کلمه thighed

: معنی thighed به فارسی

شکل گذشته فعل بخیه زدن به ناحیه پا، معمولاً به تنظیم طول لباس‌های پایینی اشاره دارد.