معنی فارسی thirstily
B1به طرز شدید و با اشتیاق چیزی را خواستن یا مصرف کردن.
In a manner showing strong desire or craving, especially for drink.
- ADVERB
example
معنی(example):
او پس از دویدن طولانی با اشتیاق آب نوشید.
مثال:
He drank thirstily after the long run.
معنی(example):
کودکان با اشتیاق به دکه لیموناد نگاه کردند.
مثال:
The children looked thirstily at the lemonade stand.
معنی فارسی کلمه thirstily
:
به طرز شدید و با اشتیاق چیزی را خواستن یا مصرف کردن.