معنی فارسی thirstingly
B1به طور اشتیاقی یا با خواستهای شدید، به خصوص در اشاره به نوشیدنی یا دانش.
In a manner exhibiting intense desire or craving.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بعد از پیادهروی به آب با اشتیاق نگاه کرد.
مثال:
She looked at the water thirstingly after the hike.
معنی(example):
او به سخنران با اشتیاق گوش داد و برای دانش eager بود.
مثال:
He listened to the speaker thirstingly, eager for knowledge.
معنی فارسی کلمه thirstingly
:
به طور اشتیاقی یا با خواستهای شدید، به خصوص در اشاره به نوشیدنی یا دانش.