معنی فارسی thoughtlessly
A2بدون فکر و تعمق، بدون توجه به عواقب یا تأثیرات کلمات و اعمال.
In an unthinking or unconsidered manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جلسه به طور بیفکر صحبت کرد.
مثال:
She spoke thoughtlessly during the meeting.
معنی(example):
او به طور بیفکر عمل کرد و احساسات او را جریحهدار کرد.
مثال:
He acted thoughtlessly and hurt her feelings.
معنی فارسی کلمه thoughtlessly
:
بدون فکر و تعمق، بدون توجه به عواقب یا تأثیرات کلمات و اعمال.