معنی فارسی thrashel

B1

ابزاری برای پاک‌سازی یا ضربه زدن به مواد سست.

A tool used for clearing or striking at loose materials.

example
معنی(example):

صدای فلز صدا متفاوت و ترسناکی ایجاد کرد.

مثال:

The thrashel of the metal created an eerie sound.

معنی(example):

او از یک شاخ برای پاک کردن برگ‌های قدیمی استفاده کرد.

مثال:

He used a thrashel to clear the old leaves.

معنی فارسی کلمه thrashel

: معنی thrashel به فارسی

ابزاری برای پاک‌سازی یا ضربه زدن به مواد سست.