معنی فارسی thronged
B2شلوغ شدن، بیانگر تجمع افراد در یک مکان خاص به صورتی که حرکت را دشوار کند.
To be filled with a large number of people, creating congestion or crowding.
- verb
verb
معنی(verb):
To crowd into a place, especially to fill it.
معنی(verb):
To congregate.
معنی(verb):
To crowd or press, as persons; to oppress or annoy with a crowd of living beings.
example
معنی(example):
خیابان‌ها در طول جشنواره با گردشگران شلوغ شده بودند.
مثال:
The streets were thronged with tourists during the festival.
معنی(example):
بازار در آخر هفته با خریداران شلوغ شده بود.
مثال:
The market was thronged with shoppers on the weekend.
معنی فارسی کلمه thronged
:
شلوغ شدن، بیانگر تجمع افراد در یک مکان خاص به صورتی که حرکت را دشوار کند.
