معنی فارسی through-flow

B2

جریان مستقل و پیوسته از چیزی، مانند آب یا اطلاعات، از یک نقطه به نقطه دیگر.

The flow of a substance continuously through a medium or system.

example
معنی(example):

جریان آب در سیستم اکوسیستم از اهمیت بالایی برخوردار است.

مثال:

The through-flow of water is essential for the ecosystem.

معنی(example):

جریان مستمر در این فرآیند اطمینان از کارایی را فراهم می‌کند.

مثال:

The through-flow in this process ensures efficiency.

معنی فارسی کلمه through-flow

: معنی through-flow به فارسی

جریان مستقل و پیوسته از چیزی، مانند آب یا اطلاعات، از یک نقطه به نقطه دیگر.