معنی فارسی through-hole
B1حفرهای که از یک طرف ماده تا طرف دیگر آن ادامه دارد.
A hole that goes completely through an object or material.
- NOUN
example
معنی(example):
دربرد مدار دارای بسیاری از حفرههای از طریق برای اجزاء است.
مثال:
The circuit board has many through-holes for the components.
معنی(example):
در تولید، یک حفره از طریق تمام ضخامت یک ماده ایجاد میشود.
مثال:
In manufacturing, a through-hole is drilled through the entire thickness of a material.
معنی فارسی کلمه through-hole
:
حفرهای که از یک طرف ماده تا طرف دیگر آن ادامه دارد.