معنی فارسی thrusted

B1

عمل هل دادن یا فشار دادن چیزی به جلو.

The act of pushing or driving something forcefully in a particular direction.

example
معنی(example):

او در را با تمام قدرتش به جلو هل داد.

مثال:

He thrust the door open with all his strength.

معنی(example):

او دستش را به داخل آب هل داد تا دما را احساس کند.

مثال:

She thrust her hand into the water to feel the temperature.

معنی فارسی کلمه thrusted

: معنی thrusted به فارسی

عمل هل دادن یا فشار دادن چیزی به جلو.