معنی فارسی thwacks

B1

ضربه محکم یا صدای ناشی از آن، معمولاً به یک شیء سخت برخورد می‌کند.

A sharp, loud sound made by striking something, often used to describe a hit or blow.

noun
معنی(noun):

The act of thwacking; a strike or blow, especially with a flat implement.

معنی(noun):

A heavy slapping sound.

verb
معنی(verb):

To hit with a flat implement.

معنی(verb):

To beat.

معنی(verb):

To fill to overflow.

example
معنی(example):

او به توپ یک ضربه محکم با بیسبالش زد و آن را به هوا فرستاد.

مثال:

He gave the ball a thwack with his bat and sent it flying.

معنی(example):

صدای ضربه‌های محکم در هوا پیچید در حالیکه بچه‌ها بیسبال بازی می‌کردند.

مثال:

The sound of thwacks filled the air as the kids played baseball.

معنی فارسی کلمه thwacks

: معنی thwacks به فارسی

ضربه محکم یا صدای ناشی از آن، معمولاً به یک شیء سخت برخورد می‌کند.