معنی فارسی thyreoidal
B1مرتبط با غده تیروئید و اثرات آن بر بدن.
Pertaining to the thyroid gland and its effects on the body.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اختلال تیروئیدی میتواند بر سطح انرژی تأثیر بگذارد.
مثال:
A thyreoidal disorder can affect energy levels.
معنی(example):
او یک مشکل تیروئیدی دارد که نیاز به درمان دارد.
مثال:
She has a thyreoidal condition that requires treatment.
معنی فارسی کلمه thyreoidal
:
مرتبط با غده تیروئید و اثرات آن بر بدن.