معنی فارسی thyroglossal
B1کیستی که در اثر باقیمانده مجرای تیروگلossal در ناحیه گردن ایجاد میشود.
A cyst that arises from the remnants of the thyroglossal duct in the neck.
- NOUN
example
معنی(example):
کیست مجرای تیروگلossal میتواند در گردن تشکیل شود.
مثال:
A thyroglossal duct cyst can form in the neck.
معنی(example):
عمل جراحی ممکن است برای برداشتن یک کیست تیروگلossal لازم باشد.
مثال:
Surgery may be required to remove a thyroglossal cyst.
معنی فارسی کلمه thyroglossal
:
کیستی که در اثر باقیمانده مجرای تیروگلossal در ناحیه گردن ایجاد میشود.