معنی فارسی tidelessness
B1وضعیت یا کیفیت بیتجربگی؛ نبود پاگاهی جزر و مد.
The state of being devoid of tides; calmness in the water.
- NOUN
example
معنی(example):
بیتجربگی دریا برای شنا کردن عالی بود.
مثال:
The tidelessness of the sea made it great for swimming.
معنی(example):
بیتجربگی امکان روزی آرام در ساحل را فراهم کرد.
مثال:
The tidelessness allowed for a peaceful day at the beach.
معنی فارسی کلمه tidelessness
:
وضعیت یا کیفیت بیتجربگی؛ نبود پاگاهی جزر و مد.