معنی فارسی tideling
B1نشاندهنده وضعیت خوشایند و زنده؛ معمولاً به زیبایی و نشاط مربوط میشود.
Describing a state of liveliness or beauty, often related to nature.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویداد فضای باز با رنگهای زنده تزئین شده بود.
مثال:
The outdoor event was tideling with vibrant colors.
معنی(example):
طبیعت در بهار در حال شکوفایی بود.
مثال:
Nature was tideling in the spring.
معنی فارسی کلمه tideling
:
نشاندهنده وضعیت خوشایند و زنده؛ معمولاً به زیبایی و نشاط مربوط میشود.